شهادت تسلیت
● بِسمِ ربِّ الهادے ●
● خون می چکد زدیده ی در خون شناورم
● در بهت چشم های گهربار مادرم
● سوز عطش به ریشه ی من تیشه می زند
● خشکیده شاخه های بلند صنوبرم
● در انتـهای مـغرب رنگ کبود رفت
● خـورشیــد پـر فروغ جمـال مـنورم
● از هرم زهر و معجزه ی لخته های خون
● یــاقــوت سرخ گـشته لبــان مــطهرم
● تا مغز استخوان شرر زهر رخنه کرد
● تفتیده کوره ای شده گــرمای بســترم
● بــا هــر نفس تمــام تنم تیـر میــکــشد
● چــشم انتــظار قطــع نفــسهای آخــرم
● در لحظه های آخـر عمــرم هــوایـیم
● افتـــاده شــور کرببــلا بــاز در ســرم
● این آرزوی لحظه ی جان دادن من است
● با ذکـر« یـــاحسین» رود جــان ز پیــکرم
● وحید قاسمی ●
#شهادت_تسلیت
علی فروشی نکنیم
روزی حضـرت “علی"(ع) نزد اصحاب خود فرمودند:
من دلم خیلی به حال ابوذر غفاری می سوزد خدا رحمتش کند.
اصحاب پرسیدند چطور ؟
مولا فرمودند:
آن شبی که به دستور خلیفه ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای خلیفه به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با خلیفه بیعت کند.
ابوذر خشمگین شد و به مامورین فرمود:
شما دو توهین به من کردید;
اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید ،
دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟
شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من “علی” فروش شوم؟
تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی “علی” عوض نمی کنم.
آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست.
مولا گریه می کردند و می فرمودند:
به خدایی که جان “علی” در دست اوست قسم آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان خلیفه محکم بست… سه شبانه روز بود که او و خانواده اش هیچ نخـــورده بودند .
مواظب باشیم برای دو لقمه بیشتر؛ در این زمان “علی” فروشی نکنیم…!!!
خطا کردم
خداوندا (❤️)
اگر در کار تو چون و چرا کردم
خطا کردم!
وگر در ناامیدی تکیه جز بر کبریا کردم،
خطا کردم!
حلالم کن، خطا کردم .
اگر اسمی به جز اسم تو آمد بر زبانم
من پشیمانم،
وگر در نیک روزی غفلت از شکر و دعا کردم،
خطا کردم!
اگر لغزیده گاهی ذرهای پایم،
ببخشایم،
وگر از فرش زیرم اندکی پا را فرا کردم،
خطا کردم!
نفهمیدم که عشق اول و آخر تویی،
عشق آفرینا ،
من خطا کردم …